تو را دوست دارم ! تو را به اندازه عطر تار تارِ موهای مشکی پیچیده در خاطراتم ، به اندازه ی سکوت تلخِ واژه هایم ، به اندازه ی آرزوهای جا مانده در دستانت ، …
بیشتر بخوانید...هیچ خیابانی مرا به او نمی رساند
فنجانی چای می نوشم و به خود می گویم در این عصرهای تنهایی که هیچ خیابانی مرا به او نمی رساند و هیچ کوچه ی بن بستی نشان از طعم لبهایش ندارد دیگر چه سود …
بیشتر بخوانید...منِ بی تو
درد نبودنت را قیچی می کنم از خیالم مثل همان عطرهایی که رفتی و من شکستم عکس هایی که با ناباوری میان هق هق چشمانم با شعله های آتش هیمه شدند و سوختند… تو می …
بیشتر بخوانید...قولِ ماندن
همه ي آدم ها يک روز مي آيند و مدتي مي مانند، دل هايمان به بودنشان خوش است اما ته دلمان باور داريم که روزي مي روند، تا جايي هم که بتوانيم باورمان را، باورش نمي کنيم. چون …
بیشتر بخوانید...رمان رویاهای خاکستری – قسمت اول
مقدمه: ميان حسرت هاي بغض آلودمان خنديديم اشك هاي كورمان را برفراز لحظه هاي سراب آلود ِ زندگي رها ساختيم و خود را ميان رهگذر ِ خمارآلود زمانه، گم و گيج پنهان كرديم. هراسناك در …
بیشتر بخوانید...شاد بودن حق توست
گاهی خاطرات، لحظات شاد ساختن است، لذت بردن از روزهایی که دیروزت بودند و یک عکس، یک نگاه یک تبسم که کنج لبت بنشیند حاکی از خوشی دنیایت می شود، دلت دلتنگ خاطرات آن روزهایت می شود، و امروز تنها با خوردن …
بیشتر بخوانید...