قولِ ماندن | دکتر زندگی

قولِ ماندن

همه ي آدم ها يک روز مي آيند و مدتي مي مانند، دل هايمان به بودنشان خوش است اما ته دلمان باور داريم که روزي مي روند، تا جايي هم که بتوانيم باورمان را، باورش نمي کنيم. چون بودنشان را دوست داريم.

آدم ها براي مان درد و دل مي کنند و ما نيز براي شان از دردهايمان مي گوييم. آدم ها برايمان شعرهاي عاشقانه مي خوانند، آدم ها با ما کنار آتش مي نشينند و کنار آن ها گرماي آتش مطبوع تر مي شود.

آدم ها روز تولدمان را هرگز از ياد نمي برند، آن ها، هر آنچه که مربوط به ما مي شود را دوست مي دارند… نام مان، رفتارمان، صدايمان، سبک لباس هايمان، نوع حرف زدنمان، تکيه کلام هايمان، کيک هاي شکلاتي مان… همه و همه را دوست دارند. آن ها آن قدر از خوبي هايمان تعريف مي کنند که خودمان هم به خودمان مغرور مي شويم.

آدم ها قول ماندن مي دهند، قولِ تا هميشه ماندن، اما… يک روز عصر، به خودمان مي آييم و مي بينيم آدم ها قول هايشان را شکستند و رفتند، آن ها رفتند و ياد مهرباني هايشان برايمان مانده، آن ها رفتند و تکيه کلام هايشان مانده، خاطراتشان مانده، بعدتر هايش، مي فهميم که بد قول هاي زندگي مان فقط خيلي زيباتر از بقيه دروغ مي گفتند:

براي همين ما هم تصميم مي گيريم محو شويم، کم کم شماره هايمان عوض مي شود، اکانت هايمان پاک مي شود، آدرس هايمان عوض مي شود و ما نيز مي رويم… مي رويم و از دوستي هايمان برگ هاي دفتر خاطراتمان مي ماند، آري… آدم ها قول ماندن مي دهند اما زودتر از کسان ديگر مي روند.

ارغوان بشيري

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.