مدیر به منشی میگوید: « برای یک هفته باید بریم مسافرت، کارهات رو روبراه کن. » منشی به شوهرش زنگ میزند و میگوید: « من باید با رئیسم بروم سفر کاری، کارهات رو روبراه کن. …
بیشتر بخوانید...تقدیم به همسفرم
ای عزیز! راست می گویم. من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام. قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست ِ راست ِ من است؛ و کاغذ را. …
بیشتر بخوانید...خلقت زن
وقتی که خداوند، جهان را و خورشید و ماه و ستارگان را و تپه ها و کوه ها و جنگل ها و بالاخره مرد را آفرید. به خلقت زن پرداخت. او: گردی ماه پیچ و …
بیشتر بخوانید...ازدواج – مرد – زن
بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! تو را از بانگ بزرگ مردان كر و از نیش خردان زخمگین می بینم.((نیچه)) من خود به راستی مردی بزرگ ندیده ام. برای [ دیدنِ ] آنچه بزرگ …
بیشتر بخوانید...