خلقت زن | دکتر زندگی

خلقت زن

وقتی که خداوند، جهان را و خورشید و ماه و ستارگان را و تپه ها و کوه ها و جنگل ها و بالاخره مرد را آفرید. به خلقت زن پرداخت. او:

  • گردی ماه
  • پیچ و تاب خزندگان
  • پیچش پیچک ها
  • لرزش و ارتعاش علف ها
  • سستی نی ها و لطافت گل ها
  • سبکی برگ ها و تندی نگاه آهوان
  • روشنی اشعه ی خورشید
  • اشک ابرهای تیره
  • ناپایداری باد
  • جبن خرگوش
  • غرور طاووس
  • نرمی کرک
  • سختی الماس
  • شیرینی عسل
  • درندگی ببر
  • گرمای آتش
  • سردی برف
  • پرگویی زاغ
  • و صدای کبوتر را یکجا ترکیب کرد و از آن “زن” را آفرید و او را به “مرد” داد.

روزگار مرد، سرشار از خوشبختی شد. زیرا که اکنون او کسی را داشت که لذت هایش را با او تقسیم کند. با این همه پس از مدتی روی به درگاه خداوند آورد و گفت:

خداوندا ! این موجودی که به من عطا کردی، زندگی مرا تیره و تار کرده است. همیشه وراجی می کند. تحمل مرا به آخر رسانیده است، هرگز مرا تنها نمی گذارد، توجه دائمی می خواهد، بی جهت فریاد می کشد و همچنین تنبل است.
من آمده ام او را پس دهم، من با او نمی توانم زندگی کنم. خداوند او را پس گرفت و اما هشت روز بعد مرد به درگاه خداوند آمد و گفت:

خداوندا ! از وقتی که زن رفته زندگی من پوچ شده است و من خالی از زندگی ام، من به یاد می آورم که چگونه با من می رقصید و زندگی را لبریز از لذت می کرد، به خاطر می آورم که چگونه او بر من می آویخت، وقتی خورشید غروب می کرد و وقتی تاریکی اطراف مرا فرا می گرفت، چقدر زندگی من، راحت و شیرین بود.

خداوند دوباره زن را به او پس داد. اما بعد از یک ماه دوباره مرد به خدا روی آورد و گفت:
خدای من ! من قادر به درک او نیستم. ولی این را می دانم که زن بیشتر از آنکه سبب خوشبختی من باشد، سبب رنج و آزار من است!

خداوند پاسخ داد: به راه خود برو و آنچه نیک است انجام بده.
مرد اعتراض کنان گفت: اما من نمی توانم با او زندگی کنم.
و خداوند گفت: و نمی توانی بدون او هم زندگی کنی.

 

رهی معیری

درباره‌ی صابر خطیری

صابر خطیری
- پژوهشگر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *