به صبح لبخند بزن بگذار تلالوی مهربانی تو را نوازش کند امروز کمی آرام باش، کمی صبور در تو زندگی آغاز شده بگذار امروزت رنگ دیروز نگیرد کمی با صبح قدم بزن… مريم پورقلى
بیشتر بخوانید...یادم تو را فراموش
حذف کردن کسانی که به آنها عادت کرده بودیم از زندگی مان خیلی کار سختی نیست ، فقط یک چند روزی جای شان خالی ست اما مدتی که از نبودشان بگذرد دیگر حتی به خاطرمان …
بیشتر بخوانید...امروز روز مهربانی منست
امروز شاید کمی بخندم یا تبسمی کوتاه از آمدنم ، گیسوانم را به دست باد می دهم و به پیراهن تنم عطر مریم می زنم عروس گرما می شوم و آسمان را به لبخند خورشید …
بیشتر بخوانید...لبخندهای تو
صبح به ترانه عاشق مي شوم و به آفتاب و به لبخندهاي تو اين صبح مال توست و مال من بيا زندگي کنيم ميان دو نگاه… هر لحظه که باشي صبح همان يک دم است …
بیشتر بخوانید...بودن های بی تکرار
صبح تکرار آفرینش است و تکرارِ واژه های یک طلوع لبخند را بر لبت بنشان زندگی شاید نوایی ست که تو را به بودن های بی تکرار عادت دهد… مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...گل هایی از بوی زندگی
هر روز زني در من مي رقصد زني که هر روز صبح چشمانش را با لبخند باز ميکند ، مي خندد ، مي رقصد ، هر روز زني در من دل آشوب بار مي رقصد ، زني …
بیشتر بخوانید...آخرین نگاه
خیالت آنقدر با من بیگانه شده است که دیگر در رویایم نیز دستانت را نمی گیرم، حالا مدت هاست که مهمان خواب های من هم نمی شوی، روزگارم تلخ شده است، روزگارم را دوست ندارم. آخرین ها خاطرم را درد …
بیشتر بخوانید...خوشبختی را زمزمه کن
صبح است پنجره را بگشای دیدگانت را به آفتاب گره بزن و برای امروزت خوشبختی را زمزمه کن امروز خدا لبخندش را به تو می بخشد، تو به زندگی به وسعت یک لبخند بدهکاری مریم …
بیشتر بخوانید...کتاب زندگی
در کـــتــاب چــهـار فـــصل زندگی صـفحـه ها پشت سـر هـم مـی روند هریک از این صفحه ها یک لحـظه اند لـحظـه ها بـا شـادی و غـم می روند آفـــتــاب و مــاه یــک خـط در مـیان …
بیشتر بخوانید...عمر صد ساله
شخصی نزد پزشک رفت و از او خواست معاینه اش کند و ببیند آیا مانند پدرش صد سال عمر خواهد کرد یا خیر. پزشک پس از معاینه پرسید:» چند سال دارید؟» مرد پاسخ داد: « …
بیشتر بخوانید...