مقدمه: ميان حسرت هاي بغض آلودمان خنديديم اشك هاي كورمان را برفراز لحظه هاي سراب آلود ِ زندگي رها ساختيم و خود را ميان رهگذر ِ خمارآلود زمانه، گم و گيج پنهان كرديم. هراسناك در …
بیشتر بخوانید...زندگی، فهم نفهمیدنهاست
شب آرامی بود میروم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید، هدیهاش داد به من خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم …
بیشتر بخوانید...عشق کور
جوانی شیدای عشق دختری زیبارو، به حال و روزی پریشان دچار شده بود. دختر با همهی دلرباییاش نامهربان و سنگدل بود. جوان با اینهمه تلاش برای بهدست آوردن دل دختر، حاصلی جز بیاعتنایی نصیبش نمیشد. …
بیشتر بخوانید...بلبلزبانی بچهها
دهانهای کوچک، حرفهای گندهگنده«این آقاهه چرا اینجوری راه میرود؟» «این خانومه چقدر چاق است!»خارجشدن این سخنان از زبان فرزندتان، درحالیکه فرد مزبور نیز چپچپ به شما نگاه میکند، شما را در موقعیتی بسیار ناخوشایند قرار خواهد …
بیشتر بخوانید...بالِ فرشته
اسم من فرشته است. من در خانوادهای بسیار ثروتمند به دنیا آمدم. پدرم که به عنوان ِ با ایمانترین مرد ِ ثروتمند ِ شهر شهرت یافته بود، به جز من دو پسر هم داشت. او …
بیشتر بخوانید...مادر ای زیباترین شعر خدا
مادر، تو کتاب همیشه گشوده ایثاری. تو در مزرعه زندگی مان بذر سپیده و مهر می کاری. تو چون آسمان زلالی و چون باران بخشنده. مادر قامت تو قیامت عشق است. ای سرافرازترین سرو ِ …
بیشتر بخوانید...آرزو
خانه، بدلی برای بطن مادر؛ مسكنی كه زمانی برای انسان امن ترین و آسایش بخش ترین مكان بوده است و برای همیشه آرزوی آن را دارد.((زیگموند فروید)) پهلوانی را كه در توست فرو مگذار. برترین …
بیشتر بخوانید...