حرف ِ حساب | دکتر زندگی

حرف ِ حساب

چند سال پیش در یکی از صفحات ویکی گفتاوَرد به نوشته ای با نام [Words Aptly Spoken] که در سال ۱۹۹۵ توسط یک کشیش مسیحی به نام:
[Dr. Bob Moorehead] نوشته شده شده بود، برخوردم که به معنای واقعی گفته هایش حرف حساب بود. آن نوشته را به دوستان زیادی تقدیم کردم، نوشته ای که مرا یاد این گفته ی زیبای زنده یاد حسین پناهی می انداخت:

ساعت ۵ صبح است، پدرم صبحانه می خورد و من شام،
و من به فاصله‌ ی نسل ها می اندیشم، به رنج هایش… به رنج هایم.

و اما امروز بعد از مدت ها مجددا به آن نوشته برخوردم و باز هم آن را به همه ی دوستان مهربانم تقدیم می کنم. [صابر خطیری]

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر. مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم؛ متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر. بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود عصبانی می شویم، تا دیر وقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب بر می خیزیم، خیلی کم مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم، خیلی کم و بندرت دعا می کنیم. چندین برابر مایملک داریم اما ارزش های مان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم. زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را؛ تنها به زندگی سال های عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سال های عمرمان. ما ساختمان های بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر. بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم. ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم.

فضای بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضای درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را. بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم. عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر. کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم. اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی. فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذایی بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده.
به همین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیت های خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است. در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید. زمان بیشتری را با خانواده و دوستان تان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید. زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای از لحظه های لذت بخش است. از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید. عباراتی مانند «یکی از این روزها» و «روزی» را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم «یکی از این روزها» بنویسیم همین امروز بنویسیم. بیایید به خانواده و دوستان مان بگوییم که چقدر آن ها را دوست داریم. هر چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید.

هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمی دانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد.

دکتر باب مُـورهِد [کشیش ِ بازنشسته ی کلیسای اُوِرلـِـیک ِ سیاتل]

درباره‌ی صابر خطیری

صابر خطیری
- پژوهشگر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.