نمی دانم ما پیش از این که آفریده شویم چه رویایی در سر داشتیم. نمی دانم کجای جهان بودیم. اما می دانم اینجایی که هستیم آرزویمان نبود. من اینجا را دوست ندارم. اینجا آدم های ِ مهربانی ندارد. اینجا آدم ها …
بیشتر بخوانید...در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام
باز هم تسبیح ِ بسم الله را گم کرده ام شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام طُره از پیشانی ات بردار ای خورشیدکم! در شب یلدا مسیر ماه را گم …
بیشتر بخوانید...پنهان تر از همیشه
در پشت آرواره ی درد زمان ِ قصه ی من فرا می رسد وقتی که انتهای همه ی انتظارها تو نشسته ای با کفش هایی که خستگی را پشت خزان هزار درد فریاد می کشد …
بیشتر بخوانید...خط قرمز در روابط زناشویی
… می گفت: فیش غذا را گرفتم و به دنبال جای مناسبی در ناهارخوری دانشگاه می گشتم که یکی از دوستانم را دیدم. او در انتهای سالن نشسته بود و به تنهايي غذا می خورد. …
بیشتر بخوانید...مگر ادامه ی…
راستی کجای شعر من سپید است؟! کجای رویَم…؟ کجای شبم…؟ اینجا تا چشم کار می کند سیاهی ست… مگر ادامه ی موهایم… مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...جغرافیای کوچک من بازوان توست
آورده است چشم سیاهت یقین به من هم آفرین به چشم تو هم آفرین به من من ناگزیر سوختنم چون که زل زده ست خورشیدِ تیز چشم تو با ذره بین به من ای قبله …
بیشتر بخوانید...دلربایی فقط مخصوص دوران نامزدی نیست!
بسیاری از ما خانم ها اولین روزی که همسرمان را ملاقات کردیم، به خوبی به خاطر داریم؛ دوران شیرین نامزدی مان را نیز همین طور. در حقیقت آن استحمام های طولانی، عطر، آرایش، پیرایش و وسواسمان …
بیشتر بخوانید...کنار چشمانت رنگین کمان می کارم
در گوشه کنار چشمانت رنگین کمان می کارم دست هایت را به دستانم گره می زنم پیچک می شوم در آغوشت می پیچم صدای نفس هایت را آهسته آهسته می شونم از راه می رسند …
بیشتر بخوانید...مهربان ترین آدم زندگی ِ من
ما را نمی خواستند، ما آمدیم. ما را نمی خواهند، ما هستیم. ما هستیم و بودنمان به هیچ کجای دنیا برنخورده است. حالا زمان زیادی از ورودمان به اینجا گذشته است. آدم های زیادی آمده اند و …
بیشتر بخوانید...پرستشِ غیر قانونی
حضرت ِ عشق من برايم روز خاصي ندارد پرستش تو! اين که صدايم در سنگ ِ آغوش کدام بت در چندمين يکشنبه به دل کدامين کليسا خواهد نشست! و دوست داشتنت، اين تَقدس ِ اکيد …
بیشتر بخوانید...