سلام مرا به نبودنت برسان | دکتر زندگی

سلام مرا به نبودنت برسان

نامهربان جان، سلام

امروز برایت نامه نوشتم.

می خواستم بروم کبوتر را بیاورم و نامه را به پایش ببندم. اما کلاغ ها خبر آورده انده که دیگر جای همیشگی نیستی. بیچاره کبوتر اسیر می شد. بخاطر همین نامه را مثل همه ی نامه ها سوزاندم.مختصر نوشته بودم برایت. از حال خودت پرسیده بودم،حالِ دلت،حالِ روزگارت. از دلتنگی هایم گفته بودم برایت. از این که نمی دانم چرا دلم روشن است تو روزی برمی گردی. اما احتمالا آن موقع دیگر دستهایم آنقدر لرزان است که نمی توانند دستهایت را بگیرند.

می دانی؟ مدتی ست. بلندیِ موهایم مرا اذیت می کند ، احتمالا تا آن موقع کوتاهشان می کنم. وقتی که برگردی مویی ندارم که برایت ببافم ، تا آن موقع حتما گوش هایم هم کمی سنگین می شوند.

اما تو برگرد، قول می دهم، دستانم را کنترل کنم که نلرزند… بلندیِ موهایم را تحمل کنم… سمعک بگذارم و بشنوم.

در آخرم برایت نوشته بودم که همیشه مراقب خودت باش.

سلام مرا به نبودنت برسان و به او بگو که از دستش دلخورم و هرگز او را نخواهم بخشید.

ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *