آزادی و اختیار؛ یا کنترل و مهار؟ | دکتر زندگی

آزادی و اختیار؛ یا کنترل و مهار؟

سوالی که در بیشتر موارد می شود، این است که فرزندان در سایه ی آزادی و اختیار بهتر رشد می کنند یا باید تحت کنترل و مهار ما باشند؟

طرفداران دسته ی اول معتقدند آزادی موجب شکوفایی، خلاقیت و ابتکار بچه ها می شود. فرزند ما در سایه ی آزادی قادر خواهد بود به تخیلات و آرزوی خود شکل بدهد. انسان آزاده حتی می تواند مخترع و مکتشف بشود.

دانشمندی می گوید: ” خیال های امروز، اختراعات و اکتشافات فردایند.” پس تخیلات امروز، و مخصوصا تخیلات نوجوانان را دست کم نگیریم. تمامی نوشته ها و به عبارت دیگر “خیال”های اندیشمند شهیری به نام “ژول ورن” در قرن ۱۹ میلادی، اکنون اختراع شده و در قرن بیستم، از وسایل مدرن کارهایمان می باشند.

گروه دوم می گویند آزادی بیش از اندازه موجب گمراهی بچه ها می شود. فرزندان در سایه ی نظم و انضباط والدین بهتر رشد می کنند و وقتی به نظم عادت کردند، در زندگی هم موفق ترند. در پاسخ به این دو گروه باید گفت: شخصی پرسید” کـِدام درست یا کــَدام؟” پاسخ شنید”هیچکــُدام”!

آزادی بیش از حد به همان اندازه خطرناک است که کنترل و مراقبت بیش از اندازه؛ پس اگر هر دو راه غلط است، چه راهی درست است؟ راه بینابین! یعنی بچه ها به همان اندازه ای که به آزادی و اختیار نیاز دارند، به همان میزان هم به کنترل، راهنمایی و مراقبت احتیاج دارند. اگر ما فرزندانمان را راهنمایی نکنیم آنها از کجا فرق بین خوب و بد را می توانند تشخیص دهند؟ مرز بین راستی و کجی، گاهی خیلی باریک است. خروج از اولی، مساوی با سقوط در دومی است. این پدر و مادر هستند که باید بدانند کجا بهوش باشند و کجا بگوش، و این مهم میسر نمی شود مگر با مطالعه و آگاهی از تربیت فرزندانمان مطابق با عصر خودشان. ما حق نداریم خود را دربست در اختیار تجربه های تلخ و شیرین گذشته  قرار دهیم. تجربه های گذشته زمانی می توانند مفید باشند که نتیجه ی استفاده از آنها به بهبود رابطه ها انجامیده باشد، وگرنه همان تجربه ای که به نظر گران بهاست و به ادعای ما، به قیمت سپیدی موی، به دست آمده، ممکن است علیه خوشبختی ما و فرزندانمان به کار رود.

اجازه دهید از این کلی گویی خارج شویم و با ذکر مثالی موضوع را بهتر روشن کنم. کسی که خود اکنون یک پدر است در خردسالی از طرف پدر سخت گیرش دائما تنبیه می شده است، و چون از تنبیه شدن خاطرات بدی دارد آن را به صورت یک تجربه ی تلخ در حافظه ی خود نگه داشته است، بنابراین عکس العمل امروزش، یا دادن آزادی بی حد و حصر به فرزندش می باشد، که چندان مطلوب نیست زیرا موجب سوء استفاده ی فرزند رشد نیافته اش می شود، و یا آنچه را که بر سرش آمده، بر سر فرزندانش می آورد، که صد البته آن هم راه درستی نیست.

پس می توان نتیجه گرفت که فرزندان ما به همان اندازه ای که به مهر و محبت ما نیاز دارند تا پایه های اولیه ی شخصیتشان ساخته شود، همان قدر هم به مراقبت های ویژه برای شناخت واقعیت ها محتاج اند. به کسی گفتند ” لبه پشت بام نرو می افتی” آن قدر عقب عقب رفت که از آن طرف افتاد!

آن فلسفه ی قدیمی که می گفت”بچه ها را هنگام خواب، ناز و نوازش کنید تا لوس نشوند.”، امروزه نادرستی آن ثابت شده است. فرزندی که مهر و محبت ندیده و به طور دایم “بکن؛ نکن” شنیده و خیلی شدید تحت فشار نظم و انضباط بوده، قادر نیست که به اطرافیانش مهر و محبت بدهد.

او آدم خشک و عصا قورت داده ای خواهد شد! که ایجاد رابطه ی سالم برایش مشکل است. یکی از بهترین راه هایی که فرزندان ما مهربانی را می آموزند، داشتن الگویی مناسب در خانه است. اگر پدر هنگام ورود به خانه، همسرش را ببوسد- که این روزها خیلی به ندرت اتفاق می افتد و حتی مطرح کردنش هم به نظر عده ای مسخره می آید- ، فرزند ما می آموزد که در کانون خانوادگی اش مهر و محبت وجود دارد. متاسفانه این کار برای آقایانی که با بافت سنتی پرورش یافته اند، بسیار مشکل است. وقتی در مشاوره های خانوادگی از آنها می پرسم که چرا این کار نمی کنید؟

می گویند: چه حرفها می زنید، این ها کارهای تازه عروس ها و تازه دامادهاست. وقتی همسرم می داند که من او را دوست دارم و صبح تا شب برای راحتی اش زحمت می کشم، چه لزومی دارد که به این کار هم تظاهر کنیم، من نمی دانم چرا بعضی از آقایان اسم این کار بسیار خوب را تظاهر می گذارند و از کجا فکر کرده اند که این کار عملی متظاهرانه است؟ اگر آنها به خاطر این که عادت نداشته اند و به این رفتار محبت آمیز خو نگرفته اند، دلیلی ندارد که کار آنها درست باشد. من فکر می کنم که هنوز آقایان به اهمیت این کار واقف نباشند.

در اینجا با اجازه ی خانم ها، رازی را برای آقایان فاش می کنم” آقایان محترم!

بوسیدن زن و فرزندان به هنگام ورود به خانه و گفتن “خسته نباشید” به همسر و استفاده ی گاه گاهی از عبارت “دوستت دارم” برای خانم ها بیش از یک دستبند طلا ارزش دارد. این کار کم خرج – و اغلب، پردرآمد!- را امتحان کنید تا نتایج بی شمارش را ببینید، مسلما فرزندی که در محیط تحکم آمیز رشد می کند، یعنی جایی که پدر فرمان می دهد و مادر فرمان می برد، قادر نیست مهر و محبت را تجربه کند؛ او  از آزادی و مهربانی که دو بازوی سعادت و مهر و محبت ِ سلامت فکرند، چیزی ندیده و نشنیده که بتواند خلاقیت را با مهر درآمیزد و در سایه اش به تعالی برسد. پس برای سعادت فرزندانمان مجبوریم که در بعضی از رفتارهایمان تجدید نظر کنیم.

و بدانید فرزندانمان موقعی لوس می شوند که فرقی بین حق و میل خود قایل نشوند.” خانواده ای که به خاطر آزادی بیان زیاد، “میل” فرزند را به صورت “حق” به او می دهد، باید منتظر عواقب وخیمی باشد.

برعکس، والدینی که حق را بخاطر احترام به آزادی فرزند به موقع می دهند و جلوی میل را به خاطر حفظ نظم می گیرند، و فرق بین درست و غلط را به فرزندانشان می آموزند، باید خیالشان راحت باشد که گرچه برایشان ثروتی برجای نمی گذارند، ولی آنان را با چنان استقلال رأی و بافت شخصیتی محکمی بار آورده اند که خود ِ فرزندان می توانند گلیم شان را از آب بیرون بکشند.

 

منبع: کتاب” نوجوانان چه می گویند؟” ؛ نوشته ی : ا. کیهان نیا

درباره‌ی صابر خطیری

صابر خطیری
- پژوهشگر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *