بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهربان

نمی دانم روزی که خدایم بخواهد چراغ زمین را برای همیشه خاموش کند. از کجا شروع به جمع کردن می کند؟ نمی دانم آن روز دلش می گیرد یا نه؟ نمی دانم آن روز برای …

او را نخستین بار در اتاق بازرگانی، صنعت، معدن و تجارت از نزدیک دیدم. زنی مصمم و جدی که نقش پررنگی را هم در جلسات هیات نمایندگان اتاق بازرگانی تهران ایفا می کرد. با وجود …

متقاعد کردن خانم ها برای ازدواج کاری ساده نیست،آنها هم معیارهایی برای ازدواج دارند. با شناخت هر چه بیشتر راهکارهای ارائه شده در این مقاله می توانید نظر یک دختر خانم را برای ازدواج با خودتان جلب …

نمی دانم ما پیش از این که آفریده شویم چه رویایی در سر داشتیم. نمی دانم کجای جهان بودیم. اما می دانم اینجایی که هستیم آرزویمان نبود. من اینجا را دوست ندارم. اینجا آدم های ِ مهربانی ندارد. اینجا آدم ها …

ما را نمی خواستند، ما آمدیم. ما را نمی خواهند، ما هستیم. ما هستیم و بودنمان به هیچ کجای دنیا برنخورده است. حالا زمان زیادی از ورودمان به اینجا گذشته است. آدم های زیادی آمده اند و …

حیف که حیاط کوچک خانه ی ما، درخت ندارد. دلم می خواست ساعت ها زیر سایه اش می نشستم و برای تو می نوشتم.از تو نوشتن حال ِ مرا خوب می کند. از تو نوشتن از …

می دانست فرصت زیادی ندارم گفت: برو از امروز آزادی کاری به کارت ندارم برو آرزوهاتو لیست کن هر روز به یکی شون سر بزن مطمئن باش سرِ آخرین آرزو باید کوله بارت را ببندی …

دنیا را همین دورهمی های دوستانه و قهقهه های از ته دل و شعرهای فروغ و مهربانی بی نهایتِ عاطفه، جای زیبایی برای زندگی کرده است. مهم نیست که گاهی، روزگار ناسازگاری می کند، همه …

با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم… “ اووه!! معذرت می‌خوام… ”“من هم معذرت می‌خوام دقت نکردم…”. ما خیلی مؤدب بودیم، من و این غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم. اما …