عصیان می کند این نانوشته های من در دل، بگذارید… این شعر مرا از من بگیرد کسی چه می داند شاید تو در واژه هایم پیدا شوی مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...در فرصت مناسب
همیشه پای یک “زن ” در میان نیست. اما، همیشه پای “زمان” در میان است. اینکه زمان بعد از مدت ها کسی را وارد زندگی ات می کند که دوستش داشتی و به همان سرعت هم …
بیشتر بخوانید...لعنتی ترین دوست داشتنی
“من” آغاز یک زندگی ام. “تو” آغاز یک سرنوشت هستی. من برای رسیدن به تو تلاش می کنم. و تو… تو همان لعنتی ترین آدم دوست داشتنی هستی که قدم هایت را کنارم محکم تر …
بیشتر بخوانید...بزرگ ترین خیانتِ بشر
وقتی کتاب های تاریخ جهان را می خواندم، هیچ وقت به یک خیانت اشاره نشده بود. اما، من در پاورقی یکی از کتاب ها، دقیقا همان جایی که به کشتار ارمنی ها اشاره شده بود، …
بیشتر بخوانید...ما دوباره سبز می شویم
من به چشم های بی قرار تو قول می دهم ریشه های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم
بیشتر بخوانید...رونماییِ چشمانت
من به اندازه یک عمر با نگاهت حرف دارم گناه من چیست که دیر به دیر چشمانت را رونمایی می کنی!
بیشتر بخوانید...صبح
“صبح” اتفاقی ست قشنگ اگر تو کنارم بنشینی، من برایت چای بریزم و تو لبخندهایت را توی دلم بریزی
بیشتر بخوانید...با خیال چشمانت
امشب دلم را به پیچش موهایت گره می زنم می خواهم تا صبح با خیال چشمانت زندگی کنم
بیشتر بخوانید...یک دوستت دارم
این جاده رو به تنهایی ست و من نمی توانم از ” تو ” بگذرم من هنوز هم یک ” دوستت دارم ” به تو بدهکارم…
بیشتر بخوانید...غزل ِ چشم هایت
از غزل ِ چشم هایت تا قصیده ی نگاهم چند شهر فاصله است؟! می خواهم آذین ببندم تمام بیت های قصیده ام را به غزل ِ چشم هایی که هرگز از آن ِ من نخواهد …
بیشتر بخوانید...