باز هم تسبیح ِ بسم الله را گم کرده ام شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام طُره از پیشانی ات بردار ای خورشیدکم! در شب یلدا مسیر ماه را گم …
بیشتر بخوانید...پنهان تر از همیشه
در پشت آرواره ی درد زمان ِ قصه ی من فرا می رسد وقتی که انتهای همه ی انتظارها تو نشسته ای با کفش هایی که خستگی را پشت خزان هزار درد فریاد می کشد …
بیشتر بخوانید...مگر ادامه ی…
راستی کجای شعر من سپید است؟! کجای رویَم…؟ کجای شبم…؟ اینجا تا چشم کار می کند سیاهی ست… مگر ادامه ی موهایم… مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...جغرافیای کوچک من بازوان توست
آورده است چشم سیاهت یقین به من هم آفرین به چشم تو هم آفرین به من من ناگزیر سوختنم چون که زل زده ست خورشیدِ تیز چشم تو با ذره بین به من ای قبله …
بیشتر بخوانید...کنار چشمانت رنگین کمان می کارم
در گوشه کنار چشمانت رنگین کمان می کارم دست هایت را به دستانم گره می زنم پیچک می شوم در آغوشت می پیچم صدای نفس هایت را آهسته آهسته می شونم از راه می رسند …
بیشتر بخوانید...مهربان ترین آدم زندگی ِ من
ما را نمی خواستند، ما آمدیم. ما را نمی خواهند، ما هستیم. ما هستیم و بودنمان به هیچ کجای دنیا برنخورده است. حالا زمان زیادی از ورودمان به اینجا گذشته است. آدم های زیادی آمده اند و …
بیشتر بخوانید...پرستشِ غیر قانونی
حضرت ِ عشق من برايم روز خاصي ندارد پرستش تو! اين که صدايم در سنگ ِ آغوش کدام بت در چندمين يکشنبه به دل کدامين کليسا خواهد نشست! و دوست داشتنت، اين تَقدس ِ اکيد …
بیشتر بخوانید...من ماهیِ خو کرده به این تُنگ بُلورم
دیری ست که از دِشنه و دشنام به دورم من ماهیِ خو کرده به این تُنگ بلورم از دوستی ِ دشمن و از دشمنی ِ دوست گهواره ی لذت شده چون ذلتِ گورم *** پرورده …
بیشتر بخوانید...از جنس بهار
مرا از پاییز و زمستان عبور دهید هوس ِ بهار کرده ام حالا که فصل ها، یکی شده اند یکی بیاید کمی بهار، همراه ِ خودش داشته باشد یکی که میان ِ سایه های تنهایی …
بیشتر بخوانید...گاهی تا همیشه یادمان می ماند
همیشه آن چیزی که در فکر آدم است نمی شود. گاهی اشتباه می شود. گاهی اصلا نمی شود. گاهی هم می شود اما ای کاش نشود آن چه که اشتباه ست. آن باور اشتباه کاش نشود. کاش آدم ها زود …
بیشتر بخوانید...