امشب کنارم بنشین و از نبودنت بگو از نبودن هایی که آزارم داد از کوچه های خلوتی که پا برهنه به دنبالت دویدم از چمدان هایی که دیدم و فرار کردم از زنی غمگین که …
بیشتر بخوانید...آنچه ندارید نمیتوانید ببخشید
درویشی نزد بخیل معروفی رفت و از او حاجتی خواست. بخیل گفت: «تو اول یک حاجت من را برآورده کن تا هر حاجتی که عرضه کنی برآورم.» درویش گفت: «بفرمای که آن حاجت چیست؟» بخیل …
بیشتر بخوانید...هوای دلم را نگه دار
در من جا مانده ای حقیقت این است تو هستی و من در خود گرفتارم باید تو را دوست بدارم باید … باید … در تو زندگی کنم بی تو شاید تنها جسمی باشم در …
بیشتر بخوانید...خیال داشتنت
من آنقدر برای این روزهای نداشتنت اشک ریخته ام…که حالا دیگر حتی با نوشتن هم نمی توانم وسعت دلتنگیم را فریاد بزنم. این اواخر… خیال داشتنت آنقدر پیر شده بود که عاقبت افسرده شد و مُرد. بیچاره …
بیشتر بخوانید...حوالی چشم های تو
در عصرهایم پیدا شو همین امروز که من در حوالی چشم های تو خود را گم کرده ام چند ساعتی خودت را به من قرض بده بگذار تمام من روی شانه های تو دلتنگی اش …
بیشتر بخوانید...عشق پدرانه بهتر است یا عشق مادرانه؟
بیتردید هر پدر و مادری عاشق فرزندش است اما زبان عشق مادرانه و سمت و سوی آن با زبان عشق پدرانه و اهداف آن، بهطور کامل متفاوت و از هم متمایز است. در حقیقت از …
بیشتر بخوانید...کریمانْ جان فدای دوست کردند
نیک زیستن بر دو نوع است: در شکل نخست شما به کسی اجحاف نمی کنید و حق کسی را زایل نمی گردانید. در نوع دوم از حق خود نسبت به دیگران می بخشید. (ناگفته پیداست …
بیشتر بخوانید...امروز روز مهربانی منست
امروز شاید کمی بخندم یا تبسمی کوتاه از آمدنم ، گیسوانم را به دست باد می دهم و به پیراهن تنم عطر مریم می زنم عروس گرما می شوم و آسمان را به لبخند خورشید …
بیشتر بخوانید...تو را باید دوباره سرود
نه غزلی نه قصیده نه مثنوی تو را باید دوباره سرود بی وزن، بی قافیه تو را باید با سپید قلم زد رها ، رها، رها… مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...لبخندهای تو
صبح به ترانه عاشق مي شوم و به آفتاب و به لبخندهاي تو اين صبح مال توست و مال من بيا زندگي کنيم ميان دو نگاه… هر لحظه که باشي صبح همان يک دم است …
بیشتر بخوانید...