ما فرصت ها را از دست میدهیم به خاطر اینکه نمی توانیم مسیر آن فرصت را از ابتدا تا انتها ببینیم و این باعث عدم موفقیت ما میشود. ما از شروع می ترسیم زیرا نتیجه نامشخص است. زمانی که تصمیم می گیریم سپس فکر می کنیم، تحقیق می کنیم و تجزیه و تحلیل می کنیم، پس فرصت از دست می رود اما افراد بسیار موفق مسیر متفاوتی دارند، آنها فقط به سمت فرصت می روند و از موقعیت ها استقبال می کنند و در کمین می مانند تا از موقعیت های بیشتری که به دنبال آن می آید استفاده کنند و بدون هیچ عذر و بهانه ای به فرصت می گویند”بله” و قدم اول را برمیدارند… و سپس راهی برای ادامه ی آن پیدا میکنند.
نگران “چطور انجام دادن” نباشید
زمانی که فرصت یا موقعیتی استثنایی برای ما پیش میآید سوالی در ذهنمان، ما را متوقف میکند: “چگونه می توانم آن را انجام دهم؟”حتی اگر بتوانیم هدف و آنچه را که در مورد نتیجه ی نهایی انتظار می رود تصور کنیم، باز هم افکارمان به سرعت تردید می کنند که آیا توانایی عملی کردن این فرصت را داریم یا نه؟ به عنوان مثال شما ممکن است خود را به عنوان نویسنده ای پر فروش تصور کنید اما سپس صدای آرامی در ذهنتان به شما یادآور می شود که شما اولین نکات در مورد نوشتن یک کتاب را نمی دانید و این صدا شما را برای بستن قرارداد مردد می کند و اینکه شما هرگز کتابی نفروخته اید و موارد بسیار دیگر که شما در رسیدن به هدف نمی دانید. صید فرصت ها زیباست چون در شما جنب و جوش به وجود می آورد. حرکت حتی یک قدم بهسوی جلو ، تابشی به سوی کائنات است. کائنات هم با به وجود آوردن فرصت ها، منابع و افرادی که می توانند بیشترین سود را در آن زمان به شما برسانند، پاسخ می دهند.
حرکت به سوی فرصت ، بین شما و عالم انرژی مثبت ایجاد میکند.
به کشف فرصت های ناشناخته بپردازید و خیالتان راحت باشد که پاسخ ها و منابعی که نیاز دارید ظاهر خواهند شد. تمام چیزی که بعد از آن نیاز دارید این است که گام های بعدی را منطقی بردارید. سفر شما را به جاهایی که می خواهید می برد… یا حتی یک جمال بهتر.
هر مانع یک موهبت است
در توضیح قوانین موفقیت ، از داستان شاعری به نام جانا استندفیلد استفاده میکنم. جانا پس از چندین سال کار کردن در مؤسسهی نشویل تنیس، به این نتیجه رسید که به رؤیایش (گفتن شعر، اجرا و ضبط آن) نخواهد رسید و تلاشش بی فایده است. او بدون هیچ ضمانتی برای رسیدن به موفقیت زحمت می کشید. بنابراین به کارش در آن مؤسسه پایان داد.
طی این مدت جانا فهمید هنگامی که به سمت فرصت حرکت میکند ممکن است موانعی در مسیر قرار گیرند و او را مجبور کنند راه دیگری برود، راهی که شاید صحیح تر و درست تر باشد. او یاد گرفت حتی زمانی که نمی توان به سمت جلو حرکت کرد ، باید به سمت چپ یا راست رفت و هیچ وقت متوقف نشد و از حرکت باز نایستاد. جانا با مداومت و پشتکار به یک شاعر تبدیل شد و در پاسخ به درخواستهای مکرر حضار جهت لوح فشردهی شعرهایش، ده شعر از بهترینهایش را ضبط نمود. او نخستین بار فروش لوح فشرده ی شعرهایش را در کلیسا شروع کرد و بیش از آنچه در طول هفته کار می کرد نصیبش شد.
او به رؤیاهایش رنگ واقعیت بخشیده بود. امروزه ، شرکتش بیش از پنجاه کنسرت در سال در سرتاسر دنیا برگزار می کند. او مؤسسه ی ضبط شعرهایش را راه اندازی کرده و شعرهایش توسط خواننده های بزرگ جهان خوانده میشود.
ترس را احساس کنید اما هر طور شده دست به کار شوید. همان طور که در مسیر پیشرفت هستید و به سمت هدف حرکت می کنید ممکن است گاهی با ترس مواجه شوید. طبیعی است اگر مردم اجازه می دهند که ترس ، آنها را در مسیر رسیدن به اهدافشان متوقف کند اما در طرف دیگر افراد موفق ترس را احساس می کنند ولی اجازه نمی دهند هیچ گاه ترس آنها را متوقف کند. بعضی از افراد هم هیچ کاری نمی کنند برای این که با ترس مواجه نشوند. این که ترس ناخوشایند است درست، اما دستیابی به بیشتر موفقیت ها در زندگی نیاز به ریسک کردن دارد، ریسکی که ممکن است حتی درست و صحیح از کار در نیاید. افراد موفق حتی اگر بترسند باز هم اعتقاد و ایمانی راسخ دارند. آنها میدانند که اگر دست به کار نشوند فرصتها از دست میروند.
همان طور که رابرت اف کندی گفته است: «فقط کسانی که شجاعت تحمل شکست های بزرگ را دارند میتوانند به دستاوردهای بزرگ برسند.
من همچنین معتقدم که اگر هدفی ترسآور نباشد یا در ذهن شما ایجاد ترس و دلهره نکند به احتمال زیاد ارزش انجام دادن ندارد. بنابراین خیلی از افراد متوقف می شوند چون می ترسند.
من می گویم که احساس ترس و نگران بودن بهخاطر این احساس ، نشان می دهد که شما در حال انجام کار درستی هستید! نگاه کنید به اهداف سال 2012 ، کدام هدف را به خاطر ریسک کنار گذاشته اید؟ کدام هدف را به خاطر اینکه نمی دانید از کجا شروع کنید حذف نموده اید؟ پس همانطور که این اهداف را به فهرست اهدافتان اضافه می نمایید از خودتان سؤال کنید چه کاری برای رسیدن به این اهداف می توانم انجام دهم؟ اولین قدم های منطقی که شما برای تبدیل رؤیاهایتان به واقعیت نیاز دارید چه هستند؟
اهداف ترسآور را شناسایی کنید و هر طور که شده به سمت آنها حرکت کنید و متوقف نشوید. در این مسیر قدم های کوچک شما را کمک خواهند کرد تا اعتماد به نفس لازم را کمکم بهدست آورید و ترستان را از بین ببرید. زمانی که فرصتها را شکار کردید و در این مسیر حرکت نمودید منابع مورد نیاز به کمکتان خواهند آمد و شما به بزرگ ترین اهدافتان خواهید رسید.
منبع: مجله راز ، ابوالفضل قلی پور