و آدمی چه‌ دیر می فهمد | دکتر زندگی

و آدمی چه‌ دیر می فهمد

به ساعتت نگاه نمی کنی و نمی دانی ضربان نبض این دقایق چه کند می گذرد. و من ایستاده در میان گندمزارهای طلایی، ضربانِ نبض هایی را می شمارم که از بدکرداری روزگار سخن می گویند.

بدکرداری منحصر به روزگار نیست.‌ پشت این گندمزار ها بدکرداری هایی از انسانیت جا مانده است که ضربان هیچ نبضی قادر به شمارش آن ها نیست.

بدکرداری به اندازه ی خاموشی یک نسل. طبیعی است آدمی بعد از هر رفتن ناراحت شود، ولی چه کسی می داند کدام رفتن برگشتنی دارد؟

زمان به خاطر من یا تو که نمی ایستد. به ساعتت نگاه نمی کنی و من هم در ذهنم مرور نمی کنم رفتنی که باید بر می گشت.

نسل آدمی پشت سر هم می آید و کدام تاریخ ثابت خواهد کرد رفتن هایی که برگشت داشتند؟

کدام تاریخ می ایستد برای خستگیِ نبض هایی که بدون تپش ماندند؟

و آدمی چه‌دیر می فهمد زندگی یعنی ایستادن در برابر‌ هر آنچه که می خواهد.

حدیث رسولی

درباره‌ی حدیث رسولی

حدیث رسولی
نویسنده و داستان نویس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *