دنیای خاکستری آدم ها | دکتر زندگی

دنیای خاکستری آدم ها

دنیای خاکستری آدم ها جای خوبی ست، روزهای خوبمان بی شمارند، اما دروغ چرا؟ روزهایی هم هست که دلهایمان می گیرد، دلهایمان تنگ می شود، دلهایمان می شکند. الهی برای دل های شکسته مان بمیرم.

آدم ها یک روز صبح بیدار می شوند، اما مثل هر روز نیستند، خودشان هم دلیلش را نمی دانند، اما همه ی این غم ها و ماتم ها و بی تابی های بی دلیل، ریشه در نبود آن یک نفر دارد.

آدم ها ادعای بی تفاوتی می کنند، آدم ها اسم آن یک نفر را نشنیده می گیرند، آدم ها نگاه شان را سمت او نمی چرخانند.

آدم ها… اما تنهایی شان را برای آن یک نفر اشک می ریزند، اسمش را زیر لب زمزمه می کنند، روز تولدش برایش نامه می نویسند و بعد نامه را پاره می کنند.

آدم ها بعضی روزها شماره ی آن یک نفر را می گیرند و بعد سریع قطع می کنند، یک روز که تنها هستند دو لیوان چای می ریزند و چای لیوان دوم یخ می کند. آدمها قهوه می نوشند و به اسم آن یک نفر نیّت می کنند، فالگیر بی انصاف اما، از همه جا و همه کس حرف می زند به جز آن یک نفر.

آدم ها یک روز خیلی دلتنگ می شوند و به سرشان می زند به خیابان بروند و قدم بزنند شاید اتفاقی او را دیدند. توی خیابان از نرگس خانم مستخدم دبستانشان گرفته تا حسین آقای بقال را می بینند اما آن یک نفر نیست که نیست…

آری آدم ها سال ها خودشان را گول می زنند، که بی آن یک نفر خوشحالند و خوش می گذرد، اما یک روز می رسد که دیگر نمی توانند و از پای در می آیند.

ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *