اگر چه ممکن است به نظر برسد بزرگسالان و کودکان، همه به یک دلیل دروغ می گویند، علت دروغگویی کودکان و بزرگسالان متفاوت است. با اينحال، ممکن است کودک به دلایلی دروغ گفتن را شروع کند و اين رفتار در بزرگسالی ادامه یابد و به صورت عادت درآید؛ اما بزرگسالان به طور معمول به دلایل معقولتر (بخوانید احمقانهتر) دروغ میگویند.
قبل از هر چیز به سه نکته توجه داشته باشید. اول این که همهی کودکان به یک دلیل دروغ نمیگویند و علت عدم صداقت یک کودک با کودک دیگر، میتواند زمين تا آسمان متفاوت باشد. بنابراین لازم است در وهلهی اول علت دروغگویی را در فرزند خود جستجو و پیدا کنیم. دوم این که برای بهبود و درمان باید هر چه سریع تر اقدام کرد.
همچون بیماریهای جسمی که عدم درمان به موقع میتواند هزینه ي درمان را افزایش و امکان بهبود را کاهش دهد ، ناهنجاریهای رفتاری و شخصیتی را هم باید به موقع اصلاح كرد. اگر علت دروغگویی بچه ها زود شناخته و درمان نشود، خيلی زود به یک عادت جدی و ریشهدار تبديل میشود که ریشه کن كردن آن دشوار خواهد بود. نکتهي سوم اینکه یادمان باشد هیچ کودکی دروغگو به دنیا نمیآید و رفتارهای نادرست والدین است که کودک را به چنین کار زشتی سوق میدهد، وگرنه همهي کودکان با دلي پاک و فطرتي نيكو به دنیا میآیند.
به طور خلاصه، کودکان به پنج دلیل اصلی دروغ میگویند:
1- دروغگویی والدین:
بي گمان جدیترین دلیل همین است. شما خوب می دانید که کودک قبل از آن که به نصایح و تذکرات پدر و مادر اعتنا کند ، به رفتار آنها مي نگرد و از آن الگو مي گيرد. وقتی بچه میبیند پدر و مادرش برای جلب یک منفعت یا دفع یک ضرر ، دروغ میگویند، میآموزد در شرایط مشابه چنین کند.
تصور کنید مادر از دربازكن تصویری منزل میبیند که همسایه پشت در است و زنگ میزند. با صدای بلند (طوري که کودک میشنود) ، میگوید: «ای وای، باز این همسایهي پُر حرف آمد! هيچ از او خوشم نمیآید.»
لحظاتی بعد مادر دم در میرود (کودک هم به دنبالش میرود) و خطاب به همسایه میگوید: «… خیلی خوشحال شدم!»
کودک با تعجب به مادر مینگرد؛ و اين تغيير صد و هشتاد درجه اي (به عبارتي دو رويي و رياكاري) مادر را مصداق يك بام و دو هوا و مستمسكي براي دروغگويي فرض مي كند.
2- تکلیف بیش از حد توان:
دومین دلیل دروغگویی بچهها، این است که به او تکلیفی بیش از حد توان بدهیم. توجه داشته باشید که کودک همیشه دوست دارد مورد توجه و تأیید اطرافیان، به ويژه والدین باشد. او خوب میداند اگر تکلیفی را که به عهدهي او گذاشتهاید خوب و کامل انجام دهد، از چنین توجه و تأييدي برخوردار ميشود؛ در غیر اینصورت چه بسا سرزنش و مؤاخذه شود، یا دست کم از تشویق و تحسین بي بهره بماند. حال اگر به کودک مسئوليتي دهیم که در حد توان و حوصلهي او نباشد، برای برخوردار شدن از این تشویق و تحسین، به فکر میافتد دروغ بگوید و ادعا كند کاری را که انجام نداده، انجام داده است.
مادری را تصور کنید كه وقتی با اتاق به هم ریخته و شلوغ فرزندش مواجه میشود فریاد میزند: «اتاقت را مرتب کن. همین الان!» کودک، نگاهی به اتاق میاندازد و مستأصل میشود. او که نسبت به مادر خود از توان جسمی و حوصلهی کمتری برخوردار است ، اسباببازیهایش را به زیر تخت هل میدهد و لباسهایش را در گوشهای پنهان میکند که چشم مادر به آنها نيفتد. وقتی مادر صدا میزند که، «اتاقت را مرتب کردی؟» میگوید: «بله!» به همین سادگی دروغ میگوید تا از تأیید و تحسین مادر برخوردار شود.
3- ترس از تنبیه و مجازات:
سومین علت دروغ گفتن کودکان، ترس از تنبیه شدن است. بچهها از این که با داد و فریاد و خشم و تندی (و خداي ناكرده کتک والدین) مواجه شوند، بهشدت وحشت دارند و اگر احساس کنند بر ملا شدن خطا یا اعتراف به قصور به تنبیه و مجازاتشان منجر میشود، درصدد بر میآیند راستش را نگویند و با دروغ گفتن، از این مصیبت بزرگ نجات پیدا کنند!
تصور کنید کودکی هنگام بازی شیشه را میشکند. پدر به خانه میآید و میپرسد چه کسی این شیشه را شکسته است؟ کودک صادقانه میگوید: «من.» پدر یکباره فریاد میزند و پرخاش كنان به طرف كودك هجوم ميبرد و…
چند روز بعد کودک دوباره دستهگلی به آب میدهد و ناخواسته شیشهای دیگر را میشکند. پدر این بار نیز سؤال میکند: «کار کی بوده؟» کودک که هنوز خاطرهي چند روز پیش را فراموش نکرده میگوید: «من نشکستم، نمیدانم کار کی بود!» والدینی که بچههای خود را تنبیه و حتی تهدیدهای سخت و جدی میکنند در واقع مشغول بارآوردن بچههای دروغگو هستند.
4- تحقیر و تمسخر:
چهارمین دلیل دروغگویی بچهها ، تحقیر و ريشخند شدن است. کودکی که بهخصوص در خانه تحقیر میشود و مورد توهین و تمسخر قرار میگیرد ، تلاش میکند با دروغگویی برای خودش شخصیتسازی کند. این موضوع بهويژه در اواخر دوران كودکی و ابتدای دورهي نوجوانی شدت میگیرد. در اين مقطع سنی، کودک یا نوجوان بهطور ویژه دوست دارد شخصیتش پذیرفته و تأیید و تکریم شود. او تمایل دارد گذر او از کودکی تأیید شود و او را به عنوان فرد راه یافته به حوزهي بزرگسالی قبول کنند. حال اگر در این دوران که او به شدت به احترام و تکریم شخصیت نیاز دارد و به دنبال مقبولیت است، تحقیر شود و مورد اهانت و استهزا قرار گیرد ، دچار آشفتگي شديد و جدي ميشود. وقتی پدر او را تنبیه میکند، مادر به او ناسزا میگوید و خواهر و برادر بزرگتر او را مسخره میکنند و دست میاندازند، به فکر میافتد شخصیت آسیبدیدهاش را ترمیم کند و متأسفانه بهزودی درمییابد که دروغگفتن برای رسيدن به این منظور، ابزاري كارساز است.
بنابراین در نزد دوستان و همبازیان و اطرافیانش، بهگونهای از خود و خانوادهاش صحبت میکند که مورد احترام واقع شود. او در مورد موقعیت شغلی و مالی و اجتماعي خانوادهاش دروغ میگوید و تأسف بارتر اینکه به زودی میفهمد هر چه دروغهایش کلانتر باشد مورد احترام بیشتری قرار میگیرد.
5- بی اعتنایی و کم توجهی:
کودکان تشنه ي محبت و تأییدند. همانند شخصی که در بیابان راه گم کرده و آبی در اختيار ندارد و از عطش میسوزد ، کودک عطش محبت دارد. او تمایل دارد مدام مورد توجه باشد. گاهی این نياز به این طريق پاسخ مي گيرد که حرفهای او را مشتاقانه گوش دهیم، گاهی همبازی اش شویم، گاهی در آغوشش بگیریم و گاهي دست نوازش روی سر او بکشیم. آنچه خاطر کودک را بهشدت دچار بحران و التهاب و روحيهاش را آشفته و پریشان میکند، این است که احساس کند به او توجه نمیشود. دقت داشته باشید که کودک هرگز با این بیتوجهی کنار نمیآید و آن را «چارهناپذير» تلقي نمي كند، بلکه به هر کاری دست میزند تا به او توجه شود. سروصدا کردن، لجبازی، مخالفت، فریاد کشیدن، قشقرق به پا کردن و… ازجمله کارهایی است که کودک برای جلب توجه به آنها متوسل میشود. اما یک کار دمدستی و سهلالوصول هم همین است که دروغ بگوید. تصور کنید فرزندتان به خانه میآید و ميخواهد اتفاقی را که در مدرسه رخ داده با آب و تاب برایتان تعریف کند؛ اما شما به دلایل مختلف حوصله ي گوشدادن ندارید. یا خستهاید، یا حرفهای او تکراری است، یا آن را کم اهمیت میدانید، یا به هر دلیل دیگر به او بیتوجهی میکنید. او احساس میکند برای جلب توجه شما باید جاذبهي کلامش را بالا ببرد، بنابراین به ذهنش ميرسد اگر به اتفاقی که رخ داده کمی چاشنی دروغ بيفزايد و مبالغه کند، شما بیشتر گوش میکنید. کار تا به آنجا پیش میرود که او داستانی را که سرسوزني واقعیت ندارد برای شما بیان میکند؛ داستاني پر از دروغهاي ريز و درشت!
نکتهي قابل توجه اين است که همهی دلایل پنجگانهي دروغگویی بچهها به رفتار والدین برمیگردد. یعنی فرزند دروغگو محصول تربیت ناصحیح و رفتارهای نادرست پدر و مادر است و برای اصلاح کودک و عدم صداقت او، باید از خودمان شروع کنیم. جا دارد ما والدین تصمیم جدي بگیریم و با تلاش و جدیت، تغییری اساسي در رفتار خود ایجاد کنیم تا نتیجهای متفاوت بگیریم و فرزندانی راستگو و صادق داشته باشیم.
منبع: مجله راز، سيدمجتبی حورايی