چرا برخی کودکان دروغ می ‎گویند؟ | دکتر زندگی

چرا برخی کودکان دروغ می ‎گویند؟

اگر چه ممکن است به نظر برسد بزرگسالان و کودکان، همه به یک دلیل دروغ می‎ گویند، علت دروغگویی کودکان و بزرگسالان متفاوت است. با اين‌حال، ممکن است کودک به دلایلی دروغ‌ گفتن را شروع کند و اين رفتار در بزرگسالی ادامه یابد و به‌ صورت عادت درآید؛ اما بزرگسالان به‌ طور معمول به دلایل معقول‌‎تر (بخوانید احمقانه‎تر) دروغ می‎گویند.

قبل از هر چیز به سه نکته توجه داشته باشید. اول این‌ که همه‎ی کودکان به یک دلیل دروغ نمی‎گویند و علت عدم صداقت یک کودک با کودک دیگر، می‎تواند زمين تا آسمان متفاوت باشد. بنابراین لازم است در وهله‎ی اول علت دروغگویی را در فرزند خود جستجو و پیدا کنیم. دوم این‌ که برای بهبود و درمان باید هر چه سریع‌ تر اقدام کرد.

همچون بیماری‌های جسمی که عدم درمان به‌ موقع می‎تواند هزینه‌ ي درمان را افزایش و امکان بهبود را کاهش دهد ، ناهنجاری‎های رفتاری و شخصیتی را هم باید به‌ موقع اصلاح كرد. اگر علت دروغگویی بچه‎ ها زود شناخته و درمان نشود، خيلی زود به یک عادت جدی و ریشه‎دار تبديل می‎شود که ریشه‎ کن‌ كردن آن دشوار خواهد بود. ‎نکته‌ي سوم این‌که یادمان باشد هیچ کودکی دروغگو به دنیا نمی‎آید و رفتارهای نادرست والدین است که کودک را به چنین کار زشتی سوق می‎دهد، وگرنه همه‌ي کودکان با دلي پاک و فطرتي نيكو به دنیا می‎آیند.

به‌ طور خلاصه، کودکان به پنج دلیل اصلی دروغ می‎گویند:

1- ‎دروغگویی والدین:

بي‌ گمان جدی‎ترین دلیل همین است. شما خوب می ‎دانید که کودک قبل از آن‌ که به نصایح و تذکرات پدر و مادر اعتنا کند ، به رفتار آن‌ها مي‌ نگرد و از آن الگو مي‌ گيرد. وقتی بچه می‎بیند پدر و مادرش برای جلب یک منفعت یا دفع یک ضرر ، دروغ می‎گویند، می‎آموزد در شرایط مشابه چنین کند.

تصور کنید مادر از دربازكن تصویری منزل می‎بیند که همسایه پشت در است و زنگ می‎زند. با صدای بلند (طوري‌ که کودک می‎شنود) ، می‎گوید: «ای وای، باز این همسایه‌ي پُر حرف آمد! هيچ از او خوشم نمی‎آید.»

لحظاتی بعد مادر دم در می‎رود (کودک هم به دنبالش می‎رود) و خطاب به همسایه می‎گوید: «… خیلی خوشحال شدم!»

کودک با تعجب به مادر می‎نگرد؛ و اين تغيير صد و هشتاد درجه‌ اي (به‌ عبارتي دو رويي و رياكاري) مادر را مصداق يك بام و دو هوا و مستمسكي براي دروغگويي فرض مي‌ كند.

2-‎ تکلیف بیش از حد توان:

دومین دلیل دروغگویی بچه‎ها، این است که به او تکلیفی بیش از حد توان بدهیم. توجه داشته باشید که کودک همیشه دوست دارد مورد توجه و تأیید اطرافیان، به‌ ويژه والدین باشد. او خوب می‎داند اگر تکلیفی را که به عهده‌ي او گذاشته‎اید خوب و کامل انجام دهد، از چنین توجه و تأييدي برخوردار مي‌شود؛ در غیر این‌صورت چه‌ بسا سرزنش و مؤاخذه شود، یا دست‌ کم از تشویق و تحسین بي‌ بهره بماند. حال اگر به کودک مسئوليتي دهیم که در حد توان و حوصله‌ي او نباشد، برای برخوردار شدن از این تشویق و تحسین، به فکر می‎افتد دروغ بگوید و ادعا كند کاری را که انجام نداده، انجام داده است.

مادری را تصور کنید كه وقتی با اتاق به‌ هم‌ ریخته و شلوغ فرزندش مواجه می‎شود فریاد می‎زند: «اتاقت را مرتب کن. همین الان!» کودک، نگاهی به اتاق می‎اندازد و مستأصل می‎شود. او که نسبت به مادر خود از توان جسمی و حوصله‎ی کمتری برخوردار است ، اسباب‌بازی‎هایش را به زیر تخت هل می‎دهد و لباس‌هایش را در گوشه‎ای پنهان می‎کند که چشم مادر به آن‌ها نيفتد. وقتی مادر صدا می‎زند که، «اتاقت را مرتب کردی؟» می‎گوید: «بله!» به همین سادگی دروغ می‎گوید تا از تأیید و تحسین مادر برخوردار شود.

3- ‎ترس از تنبیه و مجازات:

سومین علت دروغ‌ گفتن کودکان، ترس از تنبیه‌ شدن است. بچه‎ها از این‌ که با داد و فریاد و خشم و تندی (و خداي ناكرده کتک والدین) مواجه شوند، به‎شدت وحشت دارند و اگر احساس کنند بر ملا شدن خطا یا اعتراف به قصور به تنبیه و مجازاتشان منجر می‎شود، درصدد بر می‎آیند راستش را نگویند و با دروغ‌ گفتن، از این مصیبت بزرگ نجات پیدا کنند!

تصور کنید کودکی هنگام بازی شیشه را می‎شکند. پدر به خانه می‎آید و می‎پرسد چه کسی این شیشه را شکسته است؟ کودک صادقانه می‎گوید: «من.» پدر یکباره فریاد می‎زند و پرخاش‌ كنان به طرف كودك هجوم مي‌برد و…
چند روز بعد کودک دوباره دسته‎گلی به آب می‎دهد و ناخواسته شیشه‎ای دیگر را می‎شکند. پدر این بار نیز سؤال می‎کند: «کار کی بوده؟» کودک که هنوز خاطره‌ي چند روز پیش را فراموش نکرده می‎گوید: «من نشکستم، نمی‎دانم کار کی بود!» والدینی که بچه‎های خود را تنبیه و حتی تهدیدهای سخت و جدی می‎کنند در واقع مشغول بارآوردن بچه‎های دروغگو هستند.

4- تحقیر و تمسخر:

چهارمین دلیل دروغگویی بچه‎ها ، تحقیر و ريشخند شدن است. کودکی که به‌خصوص در خانه تحقیر می‎شود و مورد توهین و تمسخر قرار می‎گیرد ، تلاش می‎کند با دروغگویی برای خودش شخصیت‎سازی کند. این موضوع به‌ويژه در اواخر دوران كودکی و ابتدای دوره‌‌ي نوجوانی شدت می‎گیرد. در اين مقطع سنی، کودک یا نوجوان به‎طور ویژه دوست دارد شخصیتش پذیرفته و تأیید و تکریم شود. او تمایل دارد گذر او از کودکی تأیید شود و او را به‌ عنوان فرد راه‎ یافته به حوزه‌ي بزرگسالی قبول کنند. حال اگر در این دوران که او به‌ شدت به احترام و تکریم شخصیت نیاز دارد و به دنبال مقبولیت است، تحقیر شود و مورد اهانت و استهزا قرار گیرد ، دچار آشفتگي شديد و جدي مي‌شود. وقتی پدر او را تنبیه می‎کند، مادر به او ناسزا می‎گوید و خواهر و برادر بزرگ‌تر او را مسخره می‎کنند و دست می‎اندازند، به فکر می‎افتد شخصیت آسیب‎دیده‎اش را ترمیم کند و متأسفانه به‌زودی درمی‎یابد که دروغ‌گفتن برای رسيدن به این منظور، ابزاري كارساز است.

بنابراین در نزد دوستان و همبازیان و اطرافیانش، به‎گونه‎ای از خود و خانواده‎اش صحبت می‎کند که مورد احترام واقع شود. او در مورد موقعیت شغلی و مالی و اجتماعي خانواده‎اش دروغ می‎گوید و تأسف‎ بارتر این‌که به‌ زودی می‎فهمد هر چه دروغ‎هایش کلان‎تر باشد مورد احترام بیشتری قرار می‎گیرد.

5- بی اعتنایی و کم‎ توجهی:

کودکان تشنه‌ ي محبت و تأییدند. همانند شخصی که در بیابان راه گم کرده و آبی در اختيار ندارد و از عطش می‎سوزد ، کودک عطش محبت دارد. او تمایل دارد مدام مورد توجه باشد. گاهی این نياز به این طريق پاسخ مي‌ گيرد که حرف‎های او را مشتاقانه گوش دهیم، گاهی همبازی ‎اش شویم، گاهی در آغوشش بگیریم و گاهي دست نوازش روی سر او بکشیم. آنچه خاطر کودک را به‌شدت دچار بحران و التهاب و روحيه‌اش را آشفته و پریشان می‎کند، این است که احساس کند به او توجه نمی‎شود. دقت داشته باشید که کودک هرگز با این بی‎توجهی کنار نمی‎آید و آن را «چاره‌ناپذير» تلقي نمي‌ كند، بلکه به هر کاری دست می‎زند تا به او توجه شود. سروصدا کردن، لجبازی، مخالفت، فریاد کشیدن، قشقرق به‌ پا کردن و… ازجمله کارهایی است که کودک برای جلب توجه به آن‎ها متوسل می‎شود. اما یک کار دم‎دستی و سهل‌الوصول هم همین است که دروغ بگوید. تصور کنید فرزندتان به خانه می‎آید و مي‌خواهد اتفاقی را که در مدرسه رخ داده با آب‌ و تاب برای‌تان تعریف کند؛ اما شما به دلایل مختلف حوصله‌ ي گوش‌دادن ندارید. یا خسته‎اید، یا حرف‌های او تکراری است، یا آن را کم ‎اهمیت می‌دانید، یا به هر دلیل دیگر به او بی‎توجهی می‎کنید. او احساس می‎کند برای جلب توجه شما باید جاذبه‌ي کلامش را بالا ببرد، بنابراین به ذهنش مي‌رسد اگر به اتفاقی که رخ داده کمی چاشنی دروغ بيفزايد و مبالغه کند، شما بیشتر گوش می‎کنید. کار تا به آنجا پیش می‎رود که او داستانی را که سرسوزني واقعیت ندارد برای شما بیان می‎کند؛ داستاني پر از دروغ‌هاي ريز و درشت!

نکته‌ي قابل توجه اين است که همه‎ی دلایل پنجگانه‌ي دروغگویی بچه‎ها به رفتار والدین بر‎می‎گردد. یعنی فرزند دروغگو محصول تربیت ناصحیح و رفتارهای نادرست پدر و مادر است و برای اصلاح کودک و عدم صداقت او، باید از خودمان شروع کنیم. جا دارد ما والدین تصمیم جدي بگیریم و با تلاش و جدیت، تغییری اساسي در رفتار خود ایجاد کنیم تا نتیجه‎ای متفاوت بگیریم و فرزندانی راستگو و صادق داشته باشیم.

منبع: مجله راز، سيدمجتبی حورايی

درباره‌ی مجله راز

مجله راز
دو هفته نامه روانشناسی راز، از انتشارات نسل نو اندیش - مدیر مسئول: بیژن علیپور - حامی وب سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *