گاهی دیگر دیر است | دکتر زندگی

گاهی دیگر دیر است

همه ی ما یک اتفاقیم که پیش از اینکه کار از کار بگذرد افتاده ایم. ما اتفاقی، اتفاق افتاده ایم. الان هم ایستاده ایم جایی درست وسط دنیا، کلام ها برایمان سنگین شده، نگاه ها… رفتارها… همه چیز ما را می آزارد. مثل همان عکسی که درونش بد افتاده ایم و به چاپ رسیده است. مثل همان جمله ی بدخط یادگاری که قابِ دیوار شده است. مثل همان حرف های اضافه، همان حرف های دروغ، همان…

اینجا آدم هایی هستند که پُر قدرت تر از همیشه دل می شکنند، من یقین دارم همه ی آدم ها یک روز به خودشان می آیند و برای دل هایی که شکسته اند اشک می ریزند. اما، گاهی دیگر دیر است، خیلی دیر…

آدم ها یک روز به خودشان می آیند که عکس زشتِ قاب شده، سال ها روی دیوار خودنمایی کرده است.

آن ها یک روز به خودشان می آیند که دیگر، آنی را که دلش را شکستند از اینجا دور شده است.

ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.