گفتند با يک گل بهار نمي شود مگر تو گلستان بودي که بعد از رفتنت همه ی دنيا خزان من است نگار سپهري
بیشتر بخوانید...ملانصرالدین و جشن عروسی
جشن عروسی یکی از دوستان ملانصرالدین بود و ملا را نیز دعوت کرده بودند. وقتی خواست وارد شود، دید در مقابل او دري وجود دارد و اعلانی به آن چسبانده اند: «از این در عروس …
بیشتر بخوانید...کمی نزدیک تر
… آروين [کمی نزديک آلما می شود]: مي شه با من ديگه از غيب شدن و نبودن حرف نزنی؟ آلما: از بودن هم نمی تونم. آروين [سيگاری از جيب کتش در می آورد و مي …
بیشتر بخوانید...چشمانِ تو
شب چيزی نيست جز چشمان تو که مرا بی خواب می کند مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...خوشبختی تو
اگر دیر برسم کسی نگرانم نمی شود و اگر قرار بر این باشد کسی نگرانم نشود چرا برای رسیدن عجله کنم؟! تصمیم گرفته ام پس از این برای دیر رسیدن کمی عجول تر باشم! اصلا …
بیشتر بخوانید...تو نباشی
لحظه ای ترکم نکن محبوب زیبا روی من حرف هایی با تو دارم ای غزل بانوی من ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺁﻫـﯽ ﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﻭﺵ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﻫﺎﯼِ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﻮﯼ ﻣﻦ لحظه …
بیشتر بخوانید...یک جرعه از نگاهت
معشوقه من فصل انگورها رسیده است نزدیک تر بیا تا از شهد نگاهت تاکستان را سیراب کنم دلم برای نوشیدن یک جرعه از نگاهت یک ذره شده است نگار سپهری
بیشتر بخوانید...نفسِ شب
نظام نجوم را به هم ریخته ای آسمان با چشمان تو شب را فهمید کمی چشمانت را ببند بگذار شب نفس بکشد مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...چگونه با آرامش بمیریم؟!
این بدترین شرایطی ست که می توانم داشته باشم ، هیچگاه مدیریت بحران را تمرین نکرده ام ، اصلا نمی دانم بحران چیست. اگر در کودکی زخم زانوهایم را هزار بار شست و شو نمی دادند. اگر به محض …
بیشتر بخوانید...تو خوب باش
خوب بودن زیاد سخت نیست ، کافی ست مهربانی کنی ، زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند ، همین خوبی ست. وقتی برای همه خیر بخواهی همین خوبی ست ، وقتی محبتت بی منت باشد ، وقتی عشق …
بیشتر بخوانید...