زوجي به نام جان و مري، خانه اي مجلل و پسر و دختري دوست داشتني داشتند. جان شغل خوبي داشت و از او خواسته بودند براي يك مسافرت تجاري چند روزه به شهر ديگري برود. …
بیشتر بخوانید...بی نهايت محال
اينکه تو مرا دوست داشته باشي، بي نهايت محال است! درست مثل اين که صبح ها خورشيد که بيدار مي شود، من صورتش را ببوسم! و شب ها پتوي ماه را من روي تن ِ نقره ايش بياندازم! مثل …
بیشتر بخوانید...حضرتِ پاییز
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند با رنگهای تازه مرا آشنا کند پاییز میرسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دلِ قالیچه جا کند او میرسد که از پس نه ماه انتظار راز …
بیشتر بخوانید...تاریخِ آخرین لبخندت
من شباهت عجیبی به زن هایی که دقیق نمی دانند چگونه دلبری کنند ، دارم. صبح ها اما، خیلی زودتر از تو بیدار می شوم و صبحانه ای دلچسب روی میز می چینم. موهایم را …
بیشتر بخوانید...هیزم دل را بسوزان
هیزم دل را بسوزان عشق نابی چاق کن باش شیرینم مرا فرهاد خود اطلاق کن کور راهم، نور باش این ظلمتِ وامانده را باقی این راه را در چشم من اُطراق کن موسمِ تنهایی ام …
بیشتر بخوانید...تدبیر خداوند
غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید دختر کوچکش را به او داد. زن تلفن را …
بیشتر بخوانید...تو نباشی
لحظه ای ترکم نکن محبوب زیبا روی من حرف هایی با تو دارم ای غزل بانوی من ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺁﻫـﯽ ﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﻭﺵ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﻫﺎﯼِ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﻮﯼ ﻣﻦ لحظه …
بیشتر بخوانید...آدم های اشتباهی
از خوبان انگشت شمار زندگی مان که بگذریم. می رسیم به کسانی که بدی به خوردشان رفته است. آن ها نمی توانند خوب باشند. آن ها همیشه ما را می آزارند و ما نمی توانیم از آن …
بیشتر بخوانید...قانون قایق
نقل است که نیمه شبی چند دوست به قایقسواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد با هم در گفتگو بر آمدند که چقدر راه رفته ایم؟ تمام شب را پارو زده ایم! باید …
بیشتر بخوانید...کتاب روزهای تلخ – [دانلود رایگان]
کتاب الکترونیکی روزهای تلخ نوشته ی ارغوان بشیری منتشر شد. آدم ها گاهی اشتباه می کنند. آدم ها گاهی برای یک اشتباه تا آن سوی ابدیت می سوزند. آدم ها گاهی پشیمان می شوند اما روزگار …
بیشتر بخوانید...