تو اولین آدمی بودی که در سیاره ى من قدم می گذاشت و من اولین سیاره بودم که آدمی در آن راه یافته بود… عشق اما عشق اولین معجزه بود که ما را از پا …
بیشتر بخوانید...وسط یکی از همین جنگ ها
آدمی راه میرود و این عجیب نیست اما آدمی راه میرود تکههای خود را جمع میکند در لولهی اسلحه شکاری شاید بخواهد به سمت ماه شلیک کند یا وسط اقیانوس وسط یکی از همین جنگها …
بیشتر بخوانید...حالا تو را یک جور دیگر دوست دارم
بالاخره روزی می رسد که همه ی عقاید آدم ها عوض می شود. حالا آن روز یا خیلی دیر است یا خیلی خیلی دیر است. هر چه که هست به موقع نیست. مثلا آدم ها یک روزی می فهمند …
بیشتر بخوانید...آدم هایی که با هر قابی باز هم دوستمان دارند
پشتمان را به آدم هایی کنیم که در نزدیکی مان نشسته اند و منتظرند شکستی رخ بدهد. پشتمان را به آن هایی کنیم که وقتی می بیننمان به جای اینکه بگویند: چقدر زیباتر شده ای، …
بیشتر بخوانید...مهربان ترین آدم زندگی ِ من
ما را نمی خواستند، ما آمدیم. ما را نمی خواهند، ما هستیم. ما هستیم و بودنمان به هیچ کجای دنیا برنخورده است. حالا زمان زیادی از ورودمان به اینجا گذشته است. آدم های زیادی آمده اند و …
بیشتر بخوانید...گاهی تا همیشه یادمان می ماند
همیشه آن چیزی که در فکر آدم است نمی شود. گاهی اشتباه می شود. گاهی اصلا نمی شود. گاهی هم می شود اما ای کاش نشود آن چه که اشتباه ست. آن باور اشتباه کاش نشود. کاش آدم ها زود …
بیشتر بخوانید...کودکی با موهای سپید!
هوس ِ یک قایم باشک ِ دوران ِ کودکی دارم که هر دو چشم بگذاریم و تو هیچ جا نروی و من با چشمان بسته عطر ِ تنت را نفس بکشم و پیدایت کنم. گاهی …
بیشتر بخوانید...جنس ِ زیبایی
و آدمی همیشه در برابر هر آن چه نتواند توصیف کند، سکوت می کند. و آن گاه که چشم ها این جهان را می نگریست این همه زیبایی در یک قاب غیرعادی بود. و آن گاه …
بیشتر بخوانید...بی هوا
جایی انتهای رودخانه ام… گمراه و سرگردان! نه آنقدر ماهی ام که دوام بیاورم نه آنقدر آدم ، که بی هوا بمیرم! مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...آدم های اشتباهی
از خوبان انگشت شمار زندگی مان که بگذریم. می رسیم به کسانی که بدی به خوردشان رفته است. آن ها نمی توانند خوب باشند. آن ها همیشه ما را می آزارند و ما نمی توانیم از آن …
بیشتر بخوانید...