عرصه ی تقلید | دکتر زندگی

عرصه ی تقلید

شاگردی که شیفته ی استادش بود، تصمیم گرفت به تمام حرکات و رفتارهای استادش توجه نماید. فکر می کرد اگر کارهای استادش را انجام بدهد، خرد و دانش او را بدست خواهد آورد. استاد فقط لباس سفید می پوشید، شاگرد هم فقط لباس سفید می پوشید. استاد گیاهخوار بود، شاگرد هم خوردن گوشت را کنار گذاشت و فقط گیاه می خورد. استاد رنج و ریاضت زیادی می کشید، شاگرد هم تصمیم گرفت ریاضت بکشد و روی تشکی از کاه می خوابید. چند وقتی به همین منوال گذشت. استاد متوجه تغییر رفتار شاگردش شد، رفت تا ببیند چه خبر است.
شاگرد گفت: دارم مراحل رسیدن به معرفت را پشت سر می گذارم، سفیدی لباس نشانه ی سادگی جست و جوست، گیاهخواری جسمم را پاک می کند، رنج و ریاضت باعث می شود که فقط به معنویت فکر کنم.
استاد خندید و او را به دشتی برد که اسبی از آنجا می گذشت. بعد گفت:
تمام این مدت، فقط به بیرون نگاه کرده ای، در حالی که این کمترین اهمیت را دارد. آن حیوان را آنجا می بینی؟ او هم موی سفید دارد، فقط گیاه می خورد و در اسطبلی روی کاه می خوابد. فکر می کنی عارف است یا روزی استادی واقعی خواهد شد؟

آنک او از پرده ی تقـلید جَست
او به نور حق ببیند آنچِ هست

مولوی [۶۷۲ – ۶۰۴]

***
تا چـند رَوی از پی تقلید و قیاس
بـُـگذر ز چهار اسم و از پنج حواس
گـر معرفت خدای خود می طلبی
در خود نِگر و خدای خود را بشناس

باباافضل کاشانی[۶۶۷-۵۹۲]

بـا خـدا باشید

درباره‌ی صابر خطیری

صابر خطیری
- پژوهشگر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.