مردی، شبی را در خانهای روستایی میگذراند و پنجرههای اتاق باز نمیشد. نیمه شب احساس خفقان کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت. نمیتوانست آن را باز کند. با مشت به شیشهی پنجره کوبید و هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید. صبح روز بعد، فهمید که شیشهی کتابخانه را شکسته است و تمام مدت شب، پنجره بسته بوده است. او فقط با فکر اکسیژن (باور)، اکسیژن را به خود رسانده بود!
نکته: چیزی که بهطور عمیق باور داشته باشید، برایتان به واقعیت تبدیل میشود. شما آنچه را میبینید باور نمیکنید، بلکه آن چیزی را میبینید که پیشتر بهعنوان یک باور انتخاب کردهاید. پس باید:
الف: باورهای محدود کنندهای را که مانع موفقیت شما هستند، شناسایی کنید.
ب: آنها را از بین ببرید.
اگر میخواهی محالترین اتفاق دنیا در زندگیات رخ دهد
باور محال بودنش را عوض کن!
منبع: کتاب “خوشبختی را به بها می دهند نه به بهانه “، سعید گل محمدی