آدمی ست دیگر ! گاهی دلش می خواهد کسی باشد حتی از دور ، تا گلهای پیراهنش را آب بدهد ؛ آدمی ست دیگر ! گاهی دلخوش است به همین بهار ، به همین سادگیِ …
بیشتر بخوانید...حالا تو را یک جور دیگر دوست دارم
بالاخره روزی می رسد که همه ی عقاید آدم ها عوض می شود. حالا آن روز یا خیلی دیر است یا خیلی خیلی دیر است. هر چه که هست به موقع نیست. مثلا آدم ها یک روزی می فهمند …
بیشتر بخوانید...ما به یک تلنگر نیاز داریم تا بفهمیم چقدر یکدیگر را دوست داریم!
من به یک سیاره نیاز دارم تا از تو سفر کنم، و به یک جرأت تا تمام کسانی که دوستت دارند را بُکُشم، خونشان را در شیشه های رنگی بریزم و برای همیشه از تو دور …
بیشتر بخوانید...آدم هایی که با هر قابی باز هم دوستمان دارند
پشتمان را به آدم هایی کنیم که در نزدیکی مان نشسته اند و منتظرند شکستی رخ بدهد. پشتمان را به آن هایی کنیم که وقتی می بیننمان به جای اینکه بگویند: چقدر زیباتر شده ای، …
بیشتر بخوانید...دل فرش قرمزی ست به راهت که عاقبت…
آهوی من! دوباره به چنگ من آمدی با پای خود به سوی پلنگ من آمدی مشتی به یاوه چشم به راه تو اند و تو، از آن میانه گوش به زنگ من آمدی از چشم …
بیشتر بخوانید...خورشید را بر چشم هایم بتابان
گاهی لبخند شو بر صبح های پریشانی ام ببار امید شو خورشید را بر چشم هایم بتابان اصلا زندگی شو خودت را برایم بیاور مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...کافی ست به چشمانم زل بزنی
دست از تعبیرِ سیاهی موهایم بکش ، از کبودی واژه هایم ، قافیه نساز ، زهرِ بوسه هایم را سر نکش ، سالخوردگیِ روحم را نوازش نده ، کافی ست به چشمانم زل بزنی تا …
بیشتر بخوانید...امروز صبح، حال من هم خوب بود
امروز صبح، همه چیز سر جای خودش بود خروس ها با هم می خواندند طباخ ها کله هایشان را بار گذاشته بودند امروز صبح، باز هم مسافرانِ تاکسی رادیو گوش می دادند امروز صبح، حال …
بیشتر بخوانید...شکل انحنای قدم هایت
داستان ها رمان های ترجمه و این غزل های تکراری؛ در سطرسطرشان تو مى پرى و من که بين اين همه نامت به خواب میروم رفتهام کسی از قهرمانان یکی از کتاب ها بیرون پرید …
بیشتر بخوانید...تو آسمانی و من زمین
دیروز یه موج عجیب توی موهام بود. هر چقدر شونه می کردم آروم نمی گرفت. می دونی گاهی اوقات فکر می کنم به تو وصلم. به اتفاقایی که قراره بیافته انگار از قبل کسی بهم می گه انگار …
بیشتر بخوانید...