عزیزم هایِ دروغکی | دکتر زندگی

عزیزم هایِ دروغکی

دیگر از دست خودمان خسته شده ایم. به آدم ها می گوییم عزیزم، اما آن ها عزیزهای ما نیستند. به آدم ها محبت می کنیم اما دوستشان نداریم و محبت زورکی بد است. خیلی بد است. همه ی این ها دو طرفه هستند. در مقابل ِ ما آدم هایی قرار دارند که آن ها هم ما را دوست ندارند و با ما زندگی می کنند.

کاش دنیا جوری بود که فکرهایمان را به زبان می آوردیم. آن موقع حتما بیش از الان در پیله ی تنهایی مان فرو می رفتیم اما دیگر کسی نبود که روحمان را زخمی کند.

مثلا کاش می توانستیم بگوییم فلانی، ما می دانیم که تو خیلی سعی می کنی همه چیز را به هم بریزی و انصافا هم در کار خودت موفق هستی. اما این را بدان که آدم ها زود می میرند و تو روزی حسرت بودنشان را خواهی خورد. حسرت این که چه دیر فهمیدی آن ها بسیار مهربان بودند.

کاش می توانستیم بگوییم، آهای عزیزم ِ دروغکی که هیچ جوری به دلمان نمی نشینی. تو هر کاری هم که انجام بدهی بهترین تلقی نخواهی شد.

کاش بتوانیم به آنی که به ماندن اصرار می کند بگوییم… تو خوبی، اما هر چقدر هم که تلاش بکنی. هر چقدر هم که جان بکنی به پای دوست داشتنی ِ عزیز من نخواهی رسید.

ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *