بی تو من پیچِ کوچه را دوست ندارم | دکتر زندگی

بی تو من پیچِ کوچه را دوست ندارم

مدت هاست از هر چیزی که باعث می شود دلم بگیرد دوری می کنم. مثل امروز که سوار تاکسی شدم. وقتی به خیابان سیاه پوش ِ محرم رسیدم چشم هایم را بستم تا نبینم.

امروز آرزو کردم کاش تو جای مسافر جلویی ِ تاکسی بودی. امروز دلم برای خودم و آرزویم سوخت.

بگذریم… چه می گفتم؟ آهان، یادم آمد. دلم می گیرد… از هرچیزی.

نمی خواهم ضعیف باشم اما دیگر بریده ام… چرا رفتی؟ عزیز دوست داشتنی ِ من.

این روزها دلم از آهنگ های بی نظیر همیشگی سیاوش هم می گیرد. دلم از آن هایی که ادعای ِ دوستی داشتند و ناگهان ما را یک شب ِ پاییزی تنها رها کردند و رفتند می گیرد. دلم از کودک ِ هم نام تو که این طرف ها پرسه می زند می گیرد.

بی تو من پیچ ِ کوچه را دوست ندارم.

دیروز مرد رهگذر عطر تلخ تو را زده بود. دیروز باز هم شکستم. دیروز باز هم تنها بودم.

باور اشتباه من… اشتباه دوست داشتنی ِ من… دیگر دلم جز تو هیچ چیز نمی خواهد.

ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *