خیلی وقت ها ، چیزی درونمان بی قراری می کند ، حرف هایی که هیچ گاه به زبان نیاوردیم ، آواهایی که هیچ وقت شنیده نشد و درون قلبمان محکوم به حبس ابد شد ، …
بیشتر بخوانید...توانايی هضم رفتار اشتباه دیگران
در پارکی در نیویورک، دو مجسمهی زن و مرد قرار داشت كه سالهای سال درست روبهروی يكديگر با فاصلهاي اندك ایستاده بودند و به چشمهای هم نگاه میکردند و لبخند میزدند. یک روز صبح زود، …
بیشتر بخوانید...یادم تو را فراموش
حذف کردن کسانی که به آنها عادت کرده بودیم از زندگی مان خیلی کار سختی نیست ، فقط یک چند روزی جای شان خالی ست اما مدتی که از نبودشان بگذرد دیگر حتی به خاطرمان …
بیشتر بخوانید...آرزوهاتو لیست کن
می دانست فرصت زیادی ندارم گفت: برو از امروز آزادی کاری به کارت ندارم برو آرزوهاتو لیست کن هر روز به یکی شون سر بزن مطمئن باش سرِ آخرین آرزو باید کوله بارت را ببندی …
بیشتر بخوانید...آنچه ندارید نمیتوانید ببخشید
درویشی نزد بخیل معروفی رفت و از او حاجتی خواست. بخیل گفت: «تو اول یک حاجت من را برآورده کن تا هر حاجتی که عرضه کنی برآورم.» درویش گفت: «بفرمای که آن حاجت چیست؟» بخیل …
بیشتر بخوانید...دستکش های جنگ
بعضی از صبح ها که چشمانمان را باز می کنیم، ممکن است بگوییم: خدایا شکرت که شب گذشت. زیرا، بعضی از شب ها آن قدر دیر می گذرد که دوست نداری صبحی دیگر بیاید تا …
بیشتر بخوانید...و آدمی چه دیر می فهمد
به ساعتت نگاه نمی کنی و نمی دانی ضربان نبض این دقایق چه کند می گذرد. و من ایستاده در میان گندمزارهای طلایی، ضربانِ نبض هایی را می شمارم که از بدکرداری روزگار سخن می …
بیشتر بخوانید...غصه هایم قد کشیده اند
دلم برای کودکی هایم تنگ شده، برای روزهایی که فقط از دوری ِ مادر بزرگ بغض می کردم. حالا، من بزرگ شده ام، غصه هایم قد کشیده اند. اینجای دنیا دلم برای چیزهای دیگری هم …
بیشتر بخوانید...کریمانْ جان فدای دوست کردند
نیک زیستن بر دو نوع است: در شکل نخست شما به کسی اجحاف نمی کنید و حق کسی را زایل نمی گردانید. در نوع دوم از حق خود نسبت به دیگران می بخشید. (ناگفته پیداست …
بیشتر بخوانید...امروز روز مهربانی منست
امروز شاید کمی بخندم یا تبسمی کوتاه از آمدنم ، گیسوانم را به دست باد می دهم و به پیراهن تنم عطر مریم می زنم عروس گرما می شوم و آسمان را به لبخند خورشید …
بیشتر بخوانید...