یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم خون دل میخورم …
بیشتر بخوانید...فنجانی چایِ تلخ
ترجیح می دهم در خانه ی کوچک دلم بمانم و گل ها را آب دهم ، چای دم کنم ، میز را بچینم و خاطره بازی کنم با نبودنت … شاید روزی تو را مهمان …
بیشتر بخوانید...قلبی شاید برای هنوز تپیدن
شاید آخرین پیامبر دروغین آخرین سطرهای یک کتاب سرنوشت را از طرف عاشقانه اش شروعی دوباره کرد که باران مرگ را فرو ریخت از چهره ی آخرین سلحشور وقتی که پرچم سرزمینی پایین کشیده می …
بیشتر بخوانید...و من اولین سیاره بودم
تو اولین آدمی بودی که در سیاره ى من قدم می گذاشت و من اولین سیاره بودم که آدمی در آن راه یافته بود… عشق اما عشق اولین معجزه بود که ما را از پا …
بیشتر بخوانید...با کودتای آغوشت
از اینجا تا بوسه هایت چند خیابان فاصله است چند کوچه تا حریر گیسوانت چند پله تا پیراهن تنت از اینجا تا تو را دیدن تا پهنای خمار چشمانت یک دل تنها یک دل راه …
بیشتر بخوانید...روسری گلدار مادربزرگ
خوب می دانم زمانی که آمدم مادر شعر می بافت و پدر موهای مادر را چه زود دیر شد مادر شاعر شد پدر دیوانه و من بی روح ترین راوی تاریخ خارهای روسری گلدار مادربزرگ …
بیشتر بخوانید...پیله تنهایی من!
از پیله درآمدم به ناچار ولی پروانه نشد پیله تنهایی من! مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...جایی به مقیاس یک آغوشِ تنگ
هر روز دستانم سر می خورند از نگاهت و میان این دغدغه های نیستی جهان هنوز هم بر یک مدار می چرخد و جاذبه نگاهت هر روز پریشان ترم می کند یک جایی تو را …
بیشتر بخوانید...راهی برای حجم دیوانگی ام
بانو ! تو را به عشق سوگند ، موهایت را در مسیر بادهای سرزمینم رها کن ؛ من ، خود ، راهی برای حجم دیوانگی ام ، پیدا خواهم کرد … پارمیس وَردی پناه عکاس: …
بیشتر بخوانید...به اتفاقی که زیبا نیست ناچارم
انگار دریا را به خانه ام بیاورند به من بسپارند که مادرش باشم قنداقش کنم و نگذارم با مرداب همسفر شود! انگار خورشید را در بغلم بگذارند که بپوشمش ، بسوزم ، لبخند بزنم و …
بیشتر بخوانید...