تو مرغ نو پَری، زودست جَلدِ بام من باشی | دکتر زندگی

تو مرغ نو پَری، زودست جَلدِ بام من باشی

به سویم با لب خشک آمدی با چشم تر رفتی
حلالم کن که از سرچشمه یِ من تشنه تر رفتی

میان دلبران پابندی ِ مِهرت سرآمد بود
چه ها دیدی که با دل آمدی اما به سر رفتی

سَر و سِری ست با خورشید آن چشمان روشن را
که هر چه بیشتر سویت دویدم پیشتر رفتی

تو را همشیره ی مهتاب می دانم که ماه آسا
به بالینم سرِ شب آمدی وقت سحر رفتی

تو با باد شمالیْ نسبتی داری؟ که همچون او
رسیدی بی صدا از راه دور و بی خبر رفتی

اسیرت کرده بودم فکر می کردم که عشق است این!
قفس را باز کردم دانه بگذارم که در رفتی

تو مرغ نو پَری، زودست جَلدِ بام من باشی
خدا پشت و پناهت باد اگر بی من سفر رفتی

علیرضا بدیع

درباره‌ی علیرضا بدیع

علیرضا بدیع
شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و مجری تلویزیون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *